میلیونر صفتی بود که در اروپای قرن هجدهم به قشر و طبقهای از افراد جامعه گفته میشد که در جریان ظهور و بروز و رشد جریان مالی و بانکداری در اوایل دورهی مدرن گامهای کسب ثروت و سرمایه را با روحیهی سوداگری[۱] و فرهنگ بورژوازی[۲] طی کرده بودند و به نوعی متمولین و متمتعینی محسوب میشدند که پس از گذران سختیها و مرارت موجود در دورهی قرون وسطی وجنگها و غارتهای درونتمدنی اروپای آن روز، اکنون با پیدایش ابزار و خدمات نوین مالی، چاپ اسکناس و ربای سازمانیافتهی بانکی به چنان ثروتی رسیده بودند که در پول دستوپا میزدند؛ دیگر اقشار جامعه به سبب ظهور این افراد در نظام تمدنی غرب آنها را نوکیسگان و تازه به دوران رسیدههایی میدانستند که دیگر گذشتهی خود را نیز به یاد نمیآورند و به دنبال رسیدن به تنها هدف خود یعنی کسب پول بیشتر هستند. ازاینرو صفت میلیونر را به آنها دادند؛ این افراد با این صفت از دیگر اقشار جامعه جدا شدند و بهواسطهی ظهور ایشان، نظام سرمایهگرایی[۳] از آن زمان به اینسو شکل گرفت و نزج پیدا کرد؛ نظامی که در یک طرف فقیران و در طرف دیگر ثروتمندان را در خود داشت و بهنوعی همان نظام حاکم و رعیتیِ قرونوسطی بود که اکنون خوانشی مدرن از آن شکلگرفته بود.
با این اوصاف، تبلیغات فرهنگی که امروز از رسانهها در جامعهی خودمان میبینیم که به طور مستقیم القای میلیونر شدن را میکنند و طمع را برای بهرهمندی بیشتر در جامعه رواج میدهند، چه تعبیری میتواند داشته باشد؟
پاسخ این سؤال را اینگونه میتوان داد: با توجه به اینکه جامعهی ما در مرحلهی گذار تمدنی است، هدف از این تبلیغات، ترویج تفکر و روحیهی همان افرادی است که در غرب از ۳۰۰ سال گذشته به اینسو تحت عنوان طبقهای متشکل از میلیونرها ظهور و بروز اجتماعی پیدا کردند و در ویژگی و ابعاد شخصیتی، همان مرفهین ِبیدردی هستند که تازه به دوران کنونی انقلاب اسلامی ایران رسیدهاند و سوداگرانی محسوب میشوند که تازه به ابتدای مسیر غربِ ۳۰۰ سال پیش پا نهادهاند.
آیا مسئولین فرهنگی هیچ مسئولیتِ اجتماعی در نسبت با این تبلیغاتی که ساختارهای فرهنگی جامعه را دستخوش تغییر قرار میدهد برای خودشان قائل هستند؟
اینکه مسئولین فرهنگی جامعه از بازتاب تصمیمات و اقدامات خودآگاه هستند یا خیر را نمیتوان بهطور دقیق بیان کرد؛ چراکه اگر بگوییم آگاهی ندارند، حمل بر فقدان سواد و علم لازم برای ادارهی جامعه در خصوص آنها میشود و همانطور که حضرت آیتالله جوادی آملی در پیام خود به همایش اقتصاد مقاومتی فرمودند، افرادی که علم به معارف دین ندارند و ادارهی اموال و جامعهی مسلمین را به دست میگیرند از نظر قرآن سفیه هستند؛ و قطعاً جاهل هم لیاقت و شایستگی ادارهی جامعه و در اختیار داشتن مسئولیت را ندارد[۴]. از سویی اگر هم بگوییم که بازتاب کار خود را میدانند و همچنان دست به این اقدامات میزنند نیز حمل بر اتهامِ خیانت به اسلام، دین و ارزشهای انقلابی میگردد؛ بنابراین، تصمیمگیری در این خصوص به عهدهی مخاطب گذاشته میشود.
اما جامعهی مسلمین باید بداند و آگاه باشد و دائم به خود نهیب بزند که میلیونر شدن، هدفِ این امت نبوده و دامنزدن به طمع و کسب سرمایهی بیشتر برای این جامعه هیچوقت موضوعیت نداشته است.
پینوشت:
– استناد علمی و تاریخی این مطلب به کتاب زیر بازمیگردد:
نیکوکاران نابکار: افسانهی تجارت خارجی آزاد و تاریخچهی پنهان سرمایهداری- ها-جون چنگ-ص ۱۹۷- نشر آمه-۱۳۹۲
[۱].Merchant
[۲].Bourgeois
[۳]. Capitalism
[۴]. «مال عامل قیام یک ملت است؛ آن کسی که سفاهت اقتصادی دارد درایت اقتصادی ندارد، صلاحیت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت نمیشود، او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه بسیاری از افرادند که از نظر علمی، خردمند و پخته و فرهیخته هستند اما از نظر عقل عملی سفیهاند. قرآن کریم کسانی را که راهی راه ابراهیم خلیلسلاماللهعلیه نیستند سفیه میداند: وَ مَنْ یرْغَب ُعَن ْمِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ…»
http://portal.esra.ir/Pages/Index.aspx?kind=1&lang=fa&id=MzE1Nw%3d%3d-4LJ6rFFRF0I%3d