انقلاب اسلامی، انقلابی ضد صهیونیستی
صدور انقلاب ما در دفاع مقدس رقم خورده است و امام در قطعنامه فرمودند که این جنگ، جنگ حق و باطل بود و از زمان آدم (ع) آغاز شده و استمرار داشته و تا زمان ظهور هم بسط پیدا خواهد کرد، طبیعتاً آن نکته که در صدور انقلاب از طریق دفاع مقدس باید خوب تبیین بشود این نکته است که معارض انقلاب اسلامی کیست؟ و انقلاب اسلامی با چه کسی پنجه در پنجه انداخته است؛ کمونیستهای شوروی با امپریالیسم درگیر بودند، کاسترو در کوبا در انقلاب خود با کپیتالیسم و سرمایهگرایی و با لیبرالیسم آمریکا درگیر بود درگیر بود. انقلابهای مهم، از انقلاب ویتنام تا انقلاب چین هر کشوری که یک وجه مبارزاتی این چنینی داشته است میدان مبارزهاش علیه کشورهایی بوده که در واقع داعیه لیبرالیسم، کپیتالیسم و سرمایهگرایی داشتند، در واقع داعیه امپریالیسم و جهانخواری داشتند اما انقلاب اسلامی به هیچ کدام از این ایدئولوژیها مستقیماً نپرداخته است. بلکه انقلاب اسلامی جا را برای صهیونیسم تنگ کرد، تنها انقلاب ضد صهیونستی جهان انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی ابتدا به ساکن نه یک انقلاب ضد مارکسیستی بود نه یک انقلاب ضد لیبرالیستی و نه یک انقلاب ضد امپریالیستی بلکه یک انقلاب اساساً و جوهری و ماهوی ضد صهیونیستی بوده و هست.
صهیونیسم ایدئولوژیای است که همهی آن خباثتها را داخلش دارد شاید باورش سخت باشد اما صهیونیستها یکسری مارکسیستاند یکسری لیبرالیستاند یعنی در ۱۳۸۶ در کشور فلسطین که توسط دولت جعلی اسرائیل اشغال شده آخرین کیبوتص، -کیبوتصها یک ساختارهای مناسبات اجتماعی مارکسیستی و کمونیستی هستند- که آنجا به وجود آمده بود در سطح کرهی زمین مدلهای پیاده شدهاش در رژیم صهیونیستی بود، شاید کسی باور نکند اما رژیم صهیونیستی که بیشتر کپیتالیستی سرمایهگرا و لیبرالیستی است، مدلهای مارکسیستی در مدل اجتماعیاش بوده یعنی آخرین کیبوتص را رسانههای جهان اعلام کردند که در رژیم صهیونیستی دیگر جمع شده است.
پس انقلاب اسلامی پدیدهای ضد صهیونیستی، ضد مارکسیستی، ضد لیبرالیستی، ضد کپیتالیستی و ضد خیلی از شقوق دیگر پدیدههای اُمانیستی و مدرن بوده و هست؛ دعوایی که اینها با جمهوری اسلامی و به خصوص با انقلاب اسلامی دارند به این دلیل است که این انقلاب یک انقلاب لیبرالیستی یا مارکسیستی نبود که طرفدار یک طرف باشد و ضد یک طرف دیگر؛ بلکه انقلابی بود که عصارهی همه مدرنیته که امروز در قالب ایدئولوژی صهیونیسم خودش را نشان میدهد. ایدئولوژی صهیونیسم یک ایدئولوژی جهانوطنگونه است که جهان را برای خودش میداند و میخواهد همه را در خودش هضم میکند بهطوریکه امروز صهیونیست یهودی، صهیونیست مسیحی، صهیونیست بودایی، صهیونیست هندو و حتی صهیونیست مسلمان و صهیونیست شیعه داریم. وقتی گفته میشود که انقلاب اسلامی تنها انقلاب ضد صهیونیستی جهان است منظورمان رژیم صهیونیستی و پدیده جعلی اسرائیل نیست صهیونیسم پدیدهای فراتر از رژیم جعلی اسرائیل است. انقلاب اسلامی مزیت نسبی و ارزش افزودهاش در ضدیت با رژیم صهیونیستی به عنوان نماد پدیده صهیونیسم جهانی است، به همین دلیل بود که که در مذاکرات هستهای نتانیاهو و دیگران آنقدر اصرار داشتند که بگویند، در مفاد توافق نامه حتماً مسئلهی به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی را بگنجانید که اوباما رسماً مصاحبه کرد و گفت که الان زمانش نیست. این انقلاب ضد صهیونیستی یک پدیدهای است که مبتنی بر همین سازوکار توانسته است انقلابش را صادر کند و این صدور انقلاب در دو لایه اصلی اتفاق میافتد:
لایه اول: در جهان اسلام هیچ جنبش اصیل بیداری اسلامی نیست که ماهیت ضد صهیونیستی نداشته باشد انصارالله یمن، حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، جیش الوطنی و جیش الشعبی و جنبشهای مردمی سوریه و عراق و مردم بحرین و عربستان و در آفریقا و مناطق دیگر. امروز هرکس در جهان اسلام ضد صهیونیست هست به نوعی زیر پرچم انقلاب اسلامی ایران است و این نتانیاهو و صهیونیستهای داخل کاخ سفید و آیپک و … را ناراحت میکند.
لایه دوم: در بیرون جهان اسلام نیز هرکس هژمونی ایالات متحده و هژمونی صهیونیستها را به چالش میکشد امروز ماهیت ضد صهیونیستی پیدا میکند، بهطوریکه امروزه در اروپا در خود کشور انگلیس مردم طومار تهیه میکنند برای ممانعت از ورود نتانیاهو به کشور انگلیس و به مقامات خود میدهند. این پدیده ضد صهیونیستی در درون اروپا و ایالات متحده در طول دو دهه اخیر هرقدر جلوتر میرود شدیدتر میشود.
مسخشدگی بشر امروز توسط تفکر غربی و راه علاج آن
امروز عصارهی تفکر صهیونیستی در فرهنگ و اقتصاد و مسائل اجتماعی و غیره خودش را بروز داده است و باعث ایجاد مصیبتهای زیادی برای بشریت شده است به طور مثال مشکلات اقتصادی در یونان و آرژانتین باعث شده است که دولتها پیاپی عوض میشوند. رکودی که امروز در اقتصاد اتحادیه اروپا و آمریکاست رکود عظیمی است که میرود تا در آیندهی نه چندان دور شرق آسیا را در بربگیرد. جنگ ارزی که مدت ۴۵ تا ۵۰ روز بین ایالات متحده با چین در وسط تابستان امسال رخ داد و مشکلات عدیدهای را ایجاد کرد[۱]؛ این فرهنگ و اقتصادی که امروز از سوی غرب سرازیر شده است جهان را دچار زامبیزدگی و مسخشدگی کرده است و تنها تکیهگاهی که بشر امروز میتواند به آن تکیه کند انقلاب اسلامی ایران است. در نامهی رهبر انقلاب به جوانان آمریکای شمالی و اروپا[۲] آمده است که خودتان مستقیماً به سمت اسلام بیایید و اسلام را بشناسید. افقهایی که پیام انقلاب اسلامی برای ما در نظر گرفته است، بیداری عظیم اسلامی است که نورش به جهان تابید و جهان را دعوت کرد و دلیل آن هم این است که زبان اسلام زبان فطرت است و قرآن میفرماید:
«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا»
(روم-۳۰)
وقتی زبان اسلام زبات فطرت است، دعوت اسلام دعوت به زبان فارسی یا عربی یا انگلیسی یا ژاپنی یا زبانهای دیگر نیست دعوت اسلام دعوت به زبان فطرت است. انقلاب اسلامی ایران رفتار فطری دارد، حزبالله لبنان، انصارالله یمن و … رفتار فطری دارند؛ و وقتی شما یک نکته را منطبق بر فطرت بشر گفتید صرف نظر از دین و مذهب و رنگ و نژاد و تیره و قومیت آن نکته به فطرت انسانهای دیگر نشسته و آن انسانهای دیگر میآیند و با شما در این زمینه همراه میشوند و این جلوی زامبیزدگی را میگیرد.
جنگ سی ساله مذهبی، ضد استراتژی غرب برای مقابله بیداری اسلامی
سه چهار سال پس از شروع موج بیداری اسلامی انقلابهایی در لیبی، تونس، مصر و یمن رخ داد و نتایجی به دست آمد بهطوریکه بعضی از دیکتاتورها سقوط کردند؛ غربیها اسم آن را بهار عربی گذاشتند و بعد به مفهوم پاییز عربی رسیدند و سعی در منحرف کردن آن داشتند و درگیری را به کشور سوریه کشاندند تا مقاومت اسلامی را تضعیف کنند، بر طبق تحقیقات ما از نظر ساختار طرحریزی استراتژیک ریشه این کاری که غربیها دارند انجام میدهند مبحث «جنگ مذهبی ۳۰ ساله در اروپا» است، نکته اینجاست که ما درگیر پدیدهای به نام جنگهای مذهبی ۳۰ ساله شدهایم؛ این جنگ مذهبی ۳۰ ساله که در تاریخ غرب از ۱۶۱۸ آغاز شد، به مدت ۳۰ سال ادامه پیدا کرد و بلایی بر سر مسیحیت و مردم اروپا آورد که ۴۰۰ سال پیش که این اتفاق شروع شد به مدت ۳۰ سال به طول انجامید کاری کرد که مردم برای همیشه با دین دچار تعارض شدند و دین را کنار گذاشتند. اتفاقی که در جنگهای مذهبی ۳۰ ساله افتاد این بود که در عیدی به نام عید سن بارتلمی در فرانسه کاتولیکها در شب عید ۸۰۰۰ نفر از پروتستانها را کشتند و این اتفاق در متن اروپا در محدوده کشور آلمان و آنچه که به اصطلاح امپراتوری مقدس روم نامیده میشد و از ایتالیا و فرانسه به سمت شمال تا منطقه اتریش، فرانسویها، سوئدیها زمینه اختلافاتی شد و تمام اروپا در این آتش فتنه سوخت و جمعیت آلمان نصف شد؛ و مثل یک طاعون سیاه جامعه آن روز اروپا را فرا گرفت.
اختلافات قومی و مذهبی بین کاتولیکها و پروتستانها چنان شرایط تاریک و سیاهی را ایجاد کرد که پس از پایان جنگ و منعقد شدن معاهدات و صلحهایی که بعداً تحت عنوان معاهده وستفالیا و غیره شناخته شدند؛ مردمِ نسل بعد به این نتیجه رسیدند که نه کاتولیک، نه پروتستان؛ نه این مذهب، نه آن مذهب، بلکه کل دین مسیحیت را به زاویه راندند، آنچه که امروز غربیها دارند در منطقه ما پیاده میکنند. عیناً همان استراتژیِ جنگ مذهبی ۳۰ سالهای است.
سال گذشته ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی ایالات متحده مقالهای تحت عنوان عنوان «جنگ جدید مذهبی ۳۰ ساله» نوشته است[۳] و روی این نکته صحه گذاشته است، بنابراین امروز وقتی ادعا میشود که اینها میخواهند داعش را نابود کنند و در ائتلاف ۴۰ کشور برعلیه داعش به رهبری آمریکا در منطقه حضور دارند ما آن حرف را بپذیریم یا حرفی که ریچارد هاس به عنوان رئیس شورای روابط خارجی آمریکا روی آن انگشت میگذارد.
وقتی پیام انقلاب اسلامی صادر شد، صهیونیسم جهانی برای اینکه بتواند این پیام را خنثی کند از درون جهان اسلام این مبحث را شروع کرد و پدیدهای به نام القاعده، به نام بوکوحرام، به نام داعش، به نام جندالاسلام، به نام جیشالعدل، به نام طالبان و به نام جبهه النصره و نزدیک به هفتاد گروه در سراسر جهان اسلام از اندونزی تا مالزی و موریتانی و مراکش ایجاد کردند که شاخص آنها داعش، القاعده، بوکوحرام و جبهه النصره و غیره هستند، اینها با پول عربستان و کمک اطلاعاتی و آموزش ایالات متحده، رژیم صهیونیستی، انگلیس و فرانسه و با تسلیحاتی که آنها میفرستند همراه با حمایت کشورهایی مثل ترکیه در منطقه این وضعیتی که برای صهیونیسم جهانی عموماً و برای رژیم صهیونیستی خصوصاً به وجود آمده را میخواهند خنثی کنند. سوالی که به وجود میآید این است که شروع این جنگ سی سال را چه وقتی بگیریم؟ سال ۲۰۱۰ که همین انقلابها شروع شد در منطقه یا سال ۲۰۱۱ که داعش حرکت خود را آغاز کرد و در ۱۳۹۳ تا پشت دروازههای بغداد آمد، یا امروز بگیریم یا فردا؟ بالاخره چه این را ۴ سال پیش بگیریم چه امروز بگیریم و چه فردا بگیریم غرب یک طرح ۳۰ ساله بسیار خطرناک برای جهان اسلام عموماً و برای منطقه جنوب غرب آسیا که به غلط به آن خاورمیانه میگویند طراحی کردند. همچنین استیون مکمیلان درتکمیل مطلب آقای ریچارد هاس مقالهای را مبتنی بر همین مقاله منتشر کرده[۴] که این میرود که منطقه جنوب غرب آسیا را بالکانیزه کند.
منطقه بالکان همان جایست که بوسنی و هرزگوین و مونتهنگرو و به اصطلاح مقدونیه، کرواسی، مجموعهی یوگسلاوی سابق میگویند. در این منطقه بالکان هر چند صد سال یکبار چنان از نظر مذهبی بین کروواتهای کاتولیک و اسلوونیاییها که پروتستان هستند و بین خود صربها که مذهب آنها ارتدوکس است با مسلمانان فاطمی که در بوسنی و هرزگوین و کوزوو و مقدونیه بودند جنگ اتفاق میافتد. یکی از آنها را ما حدود پازده سال پیش شاهد بودیم که چه کشتار عظیمی از مسلمانان صورت گرفت، این اتفاقی که مبتنی بر جنگهای مذهبی شکل میگیرد و سرزمینی را پارهپاره میکند را بالکانیزاسیون میگویند؛ فرآیند بالکانیزه شدنی که غربیها برای منطقهی جهان اسلام بهخصوص برای منطقه جنوب غرب آسیا در نظر گرفتند و حتی نقشه آن را منتشر کردند به این شکل است که عربستان به ۵ کشور، عراق به ۳ کشور، سوریه به چندین کشور، ایران به پنج کشور، پاکستان و افغانستان هر کدام به چند کشور تجزیه میشوند. پس یک پدیدهی خطرناکی را غرب شروع کرده است و این پدیده خطرناک جنگ مذهبی ۳۰ ساله است که برای ما روشن میکند هر پالس و پیامی ناظر بر اینکه آمریکاییها میخواهند با داعش مبارزه کنند را رد میکند، هیچ عقل سلیمی این را نخواهد پذیرفت، هیچ ائتلافی از غربیها علیه داعش به وجود نخواهد آمد که چنین نیرو و پتانسیلی که میتواند از درون جهان اسلام به اسلام صدمه بزند را خنثی کند.
غربیها یک سرزمین سوختهای را در منطقه ما دنبال میکنند که در این فضا زیرساختها و جمعیت مثل جنگ سی ساله مذهبی در اروپا نابود شود و مثل فرآیندی که پس از جنگهای مذهبی ۳۰ ساله طی شد و در آن مسیحیت برای همیشه کنار گذاشته شد و کلیسا به یک امر شخصی محدود شد مسیحیت در روم و در کلیسای واتیکان محصور شد، اسلام هم به همین شکل محدود و محصور بشود. این فضایی است که در افق جنگ ۳۰ ساله مطرح است و نشان میدهد که صهیونیسم جهانی این مسیر را دنبال میکند. این چه معنی برای ما دارد؟ معنی آن این است که دفاعمقدس ما تمام نشده، دفاعمقدسی که امروز ما آن حماسهها و رشادتها را گرامی میداریم و هفته دفاعمقدس را ارج مینهیم؛ جنگ ناتمامی که امام در آن پیام قطعنامه فرمودند که این جنگ و دفاعمقدس ادامه دارد؛ شکل دفاعمقدس امروز، شکل دیگری است. یک وجه این وضعیت جنگهای نیابتی است که در منطقه صورت میگیرد و یک وجه دیگر آن این ساختار طرحهایی است که غربیها منتشر کردهاند.
ریچارد هاس رسماً از آغاز یک جنگ مذهبی ۳۰ ساله در منطقه ما سخن میگوید، جنگی بین شیعه و سنی و بین قومیتها و مذاهب دیگر؛ در صورتی که رهبران انقلاب اسلامی نظرشان بر این بود که طرف مقابل اهل سنت و سلفیها نیستند بلکه طرف مقابل ما طرف مقابل ما یک اقلیت کوچک تکفیری است که این اقلیت کوچک تکفیری نه تنها بعضی اوقات ادعا میکند سنی است بلکه بعضی اوقات هم شیعه است و در تلویزیونهای ماهوارهای به مقدسات اهل سنت توهین میکند، در حالی که اینها صهیونیستهای مسلمان هستند و چه ادعای شیعهگری کنند، چه ادعای سنیگری اساساً مسلمان نیستند.
جنگ ناتمام صدر اسلام بستر پیادهسازی استراتژی جنگ سی ساله مذهبی
سوالی که به وجود میآید این جاست که این جنگهای سی ساله در جهان اسلام چگونه به وجود میآید؟ بستر پیادهسازی این جنگ در جنگ ناتمامی است که با ابوسفیان در مقابل پیامبر اسلام در صدر اسلام شروع شد؛ ابوسفیان جنگ با پیامبر (ص) را در مکه شروع میکند؛ ابتدا در جنگ بدر سپس جنگ احد، خندق و احزاب. وقتی که مکه سقوط میکند و به دست نیروهای اسلام فتح میشود ابوسفیان و پسرش معاویه اجباراً مسلمان میشوند و به عنوان یک منافق در درون جهان اسلام زندگی میکنند؛ وقتی که معاویه میمیرد زمانی که عمر اسلام به ۶۰ سال میرسد، معاویه ۴۲ سال در جهان اسلام در منطقهای که در حال حاضر به آن سوریه میگوییم حکومت کرده است؛ به عبارت دیگر ۱۲ سال اول عمر اسلام در حال جنگ با اسلام بوده سپس مسلمان میشود و ۴۲ سال هم با پیامبر (ص) و حضرت امیر (ع) در جنگ بوده است و پس از جنگ صفین بعد از حضرت امیر (ع) با امام حسن (ع) میجنگید و پس از مرگش پسرش یزید با امام حسین (ع) در سال ۶۱ هجری میجنگد و امام حسین (ع) را شهید میکنند.
پس از خاندان اُمویان -یعنی فرزندان ابوسفیان- کار به دست عباسیان میرسد، عباسیان که کار را شروع میکنند همین مسیر در زمان بقیهی ائمه ادامه پیدا میکند تا اینکه امام عصر (ع) به غیبت کبری میروند؛ پس از این هم مسیر ادامه پیدا میکند تا دوره عثمانیان، عثمانیان هم همین مسیر را ادامه میدهند و ما امروز در موج چهارم هستیم، موج چهارم بعد از اُمویان، عباسیان، عثمانیان و امروز دوره تکفیریهاست.
امروز آمریکا، رژیم صهیونیستی، فرانسه، انگلیس پشت سر یک جریان تکفیری هستند که این جریان تکفیری در بحرین، امارات، قطر، اردن، ترکیه و عربستان یکسری دولت دست نشانده دارند و حاصل عمل اینها مقاومتی است که روبهروی آنها توسط مردم مظلوم یمن، بحرین، لبنان، سوریه و عراق صورت گرفته است. اینها همانطوری که در کربلا سر میبریدند اینجا هم سر میبرند. همانطوری که در جنگ احد سینه میشکافتند و جگر حضرت حمزه را هندجگرخوار به دندان کشید، امروز هم همین اعمال در سوریه توسط تکفیریها انجام میشود. پس این طرحریزی غربیها یک عقبه تاریخی دارد و جنگ ناتمام صرفاً این نیست که ما بگوییم استمرار دفاعمقدس ما در یک جنگ مذهبی ۳۰ ساله است و باید مراقب باشیم و این تهدید و توطئه را خنثی کنیم؛ بلکه این ریشه در اختلافی است که ابوسفیان با پیامبر (ص) ما داشت و طی آن از درون خود اسلام به اسلام صدمه زده شد به طوری که عناوینی چون امیرالمؤمنین معاویه!، امیرالمؤمنین یزید! را به خود میدادند و مفاهیم را مصادره میکردند.
ممکن است در اینجا این شبهه به وجود بیاید که غربیها چنین اطلاعاتی را ندارند، اما اینگونه نیست و غربیها با شناخت آمدهاند؛ آقای جان لیمبرت یکی از دیپلماتها و در واقع جاسوسان آمریکایی بود که در سفارت ایالات متحده در لانهی جاسوسی، جاسوسی میکرد، وی در برنامهای در شبکه VOA در سال ۱۳۸۶ شرکت میکند و در پاسخ به این سؤال مجری که چرا پس از تجربه تلخ سفارت در جمهوری اسلامی ایران مجدداً سفارت جمهوری اسلامی موریتانی را پذیرفتید؟
من خیلی در مورد این فکر کردم وقتی من گفتم من به دوستان گفتم به همسرم گفتم که ما مثل اینکه قراره بریم جمهوری اسلامی موریتانی اول گفتند شما یک دفعه رفتی جمهوری اسلامی همچین خوشایند نبوده براتون چرا یک جای دیگر میروید خوب همه جمهوری اسلامیها که یکی نیست. داشتم فکر میکردم بزرگترین اختلافش این بود که رئیس دولتِ رهبر آن جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی ایران اسم کوچکش علی هستش درست همان آقای علی خامنهای، آن جمهوری اسلامی موریتانی زمانی که ما آنجا بودیم اسم کوچک رئیس جمهورش معاویه بود آن خیلی فرق میکند یکی علی بود و دیگری معاویه ولی از لحاظ سیستم حکومتی با هم کاملاً فرق داشتند قابل مقایسه نیست.
بنابراین معیار سازمان سیا برای اعزام مامورهای خود و معیار وزارت خارجه ایالات متحده در تفکیک جمهوری اسلامیها این است که یک جایی اسلام هست ولی اسلام معاویه است یک جایی اسلام هست ولی اسلام علی است.
بین علی در جمهوری اسلامی ایران که رهبریاش «علی خامنهای» است با معاویه در جمهوری اسلامی موریتانی که رئیسجمهورش «معاویه ولد» است تفاوت وجود دارد و سازمان سیا و همچنین دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده این تفکیک را میشناسد میداند علی و معاویه تمایزشان در چیست و به صراحت میگوید در جایی به نام جمهوری اسلامی موریتانی امنیت داشتیم یعنی جایی که معاویه مسئولیتش را بر عهده دارد برای تفکر غربی امنیت وجود دارد. به عبارت دیگر اگر ۱۴۰۰ سال قبل ایالات متحده وجود داشت، با معاویه در شام هماهنگ بود اگر زمان جنگ صفین آمریکا میبود به دشمنان علی (ع) امکانات میدادند و از آنها پشتیبانی میکردند همانطوری امروز به دولت عربستان توپ و تانک و هواپیما و امکانات میدهند تا مردم یمن را بزنند یا به داعش و النصره امکانات میدهند.
بنابراین این جنگ ناتمام اولاً ریشه در اقدامات ابوسفیان و فرزندانش دارد و حرکت سفیانیها در این ۱۴۰۰ سال این تقابل از درون اسلام به اسم اسلام رقم زده است، این افراد هیچ وقت دلشان با اسلام و مسلمانان نبوده است و صرفاً در ظاهر ادعای اسلام دارند در حالی که منافق هستند. نکته دیگری که وجود دارد این است که این جنگ امروز در پیچیدهترین شکل خودش قرار دارد. این جنگ ناتمامی که در جنگ احد و خندق و بدر و حنین و کربلا و صفین رقم خورده بود امروز در کل منطقه ما صورت میگیرد و نیروهای مقاومت هستند که روبروی اینها هستند؛ این نیروهای مقاومت در واقع همان کاری را که در کربلا، صفین و بدر و حنین شد را تکرار میکنند.
قاسم سلیمانی، نماد مقاومت در جهان
امروزه در جهان مفهومی به نام قاسم سلیمانی، نه صرفاً یک شخص حقیقی بلکه به عنوان نماد مقاومت در جهان مطرح است، قاسم سلیمانی پدیدهای است که نماد یک جریان، یک فکر و یک گروهی است که اینها در بوسنی موجب نجات مردم بوسنی شدند در لبنان و در فلسطین و در سوریه که تنها حامی واقعی مردم است و در عراق که جلوی سقوط بغداد و شهرهای دیگر را گرفتند و در جاهای دیگر. امروز حتی اگر حضور فیزیکی هم نداشته باشند خود این آرمانگرایی تأثیرش را میگذارد. بررسی و بازخوانی سوابق گذشتهی این حرکت نشان دهنده همان جنگ ناتمام است و نشان میدهد که چگونه دفاعمقدس ما در تمام این سالها ادامه داشته است. اگر روزی نماد مقاومت در برابر امپریالیسم جهانی چهگوارا و گریواس بودند، امروز نماد مقاومت اسلامی و آرمانگری اسلامی در قالب شخصیتی به نام سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله وجود دارد.
پینوشت:
[۳] باشگاه استراتژیستهای جوان
[۴] باشگاه استراتژیستهای جوان
مقاله شفاهی فوق برگرفته از سخنان استاد حسن عباسی در برنامه عصر شبکه افق مورخ ۲۶ آذرماه میباشد.