FAST-FOOD یا غذای سریع به شکل امروزی آن در حدود ۹۵ سال پیش در هفتم جولای ۱۹۱۲ در آمریکا متولد شد. نخستین رستوران به نام «اتومات» در نیویورک کار خود را آغاز کرد و پس از ۲۰ سال «وایت کسل» روی کار آمد. اما در سال ۱۹۴۰ «مک دونالد» روی کار آمد و برادران مک و دیک آن را به کلمهای مترادف فستفود تبدیل کردند چرا که به سریعترین زمان ممکن قادر بود همبرگر و سیبزمینی را به دست مشتریان برساند. اما استفاده از موادی که غذاها را تازه نگه دارد و استفاده از چربیها و ادویهجات برای خوشمزه کردن غذاها برای مشتریان و سرعت بالای تهیه غذا و کهنه شدن آنها سبب شد که همگان نسبت به مضر بودن غذاهای فستفودی اعتراف کنند و بسیاری از کارشناسان سلامت و بهداشت نسبت به آسیبرسان بودن این غذاها اعتراض نمایند. چاقی، کمبود برخی ویتامینهای اساسی، اختلال در دستگاه عصبی نظیر سردردها، مشکلات پوستی همچون خارش، ضایعات موضعی پوستی و کهیر، اختلال در دستگاه تنفس همچون سرفه، آسم، پولیپهای بینی و اختلالات تنفسی و بسیاری از موارد دیگر از مضرات فستفودها برشمرده شد.
رواج این امر از پدیدههای قرن ۲۰ و ۲۱ است که به نوعی سبک زندگی آسیبزا تبدیل شده است! اما آیا فوریهای کم کیفیت تنها ویژگی غذاهای عصر حاضر است؟ و یا اینکه ما در حال دست و پنجه نرم کردن با سبکی از زندگی هستیم که خصیصه اصلی همه جنبههای آن سرعت بالا و کیفیت پایین است؟ آیا انسان امروز تنها نسبت به نیاز خود به غذا اینگونه عمل میکند و یا این سبک را نسبت به سایر نیازهای جسمی و روانی خویش نیز اعمال کرده است؟! در نیاز خود به پیشرفت! تفریح! احترام و دوست داشته شدن! امنیت! و …
علیرغم تصور بسیاری از ما! نه تنها در ایران بلکه در بسیاری کشورهای جهان از جمله آمریکا؛ نسبت به پایین آمدن کیفیت آموزش در مدارس خود معترضاند زیرا خواست مراکز آموزشیشان از معلمین چیزی جز بالا بردن نمرات کمی و نه کیفیت آموزشی بهگونهای که حداقل تا ۳۰ سال پیش مرسوم بوده است، نیست! در حال حاضر در زمینه آموزش عالی؛ بیش از ۲۰ دانشگاه معتبر جهانی در دوبی شعبه زدهاند که شما با ارسال رزومه خود میتوانید با پرداخت هزینهای بالا مفتخر به دریافت درجات دکترا و فوق دکترای فستفودی با نام این دانشگاهها شوید! همه ما در پی آنیم تا در کمترین زمان ممکن خواستههایمان را محقق کنیم! اسارت در دام رزومه سازی با سرهمبندی مقالات و پرداخت هزینه به مجلات بیکیفیت ISI و ISC توسط دانشجویان و اساتید از جمله موارد دیگری از این سبک زندگی است! چه تعداد از دوستان دانشجوی شما یا حتی خود شما به فکر خرید مقاله و یا پایاننامه و یا دادن پول به دکهی فستفودی! برای فلان تکلیف تحصیلیتان افتادید؟! تا در کمترین زمان محصولی هرچند ناهمگون با ایده آلهای ذهنی خود و فقط برای پاس کردن یک واحد و یا قانع کردن یک استاد تحویل بگیرید؟! در سبک زندگی فستفودی من مدارک علمی و فنی را خریداری میکنم ولو اینکه در آینده به دلیل ناشایستگی در کار مورد تمسخر و تهدید و طرد و تحقیر قرار گیرم و مدام با اضطراب دست و پنجه نرم کنم!
برای تفریحاتمان هم فستفودی عمل میکنیم! دیگر از آن دورهم نشینیهای پر حکمت و مثل گذشته در کنار اقوام و خانواده خبری نیست! برایمان دیدارهای تصویری yahoo messenger یا IMO یا SKYPE و غیره ارجحتر شده و در جمع اقوام که هستیم برایمان دوستان مجازی نزدیکترند! بازیهای رایانهای و فیلمهای ماهوارهای در خانه بیش از یک کوهنوردی سالم و یک سفر طبیعی یا ورزشهای هفتگی اولویت دارند حتی اگر با این روش دچار انواع بیماریهای جسمی مثل فشار خون و قند و چاقی و انواع بیماریهای روحی مثل افسردگی شویم و حتی اگر مجبور باشیم به خاطر غم و افسردگی جلسات متعددی هزینه روانشناس کنیم و یا خود را معتاد به داروهای روانپزشکی!
ما حتی آن زمان که تصمیم به تشکیل یک زندگی و ازدواج در سن جوانی داریم به دنبال مردی میگردیم که خانه و ماشینش را از پیش فراهم کرده باشد و با تحصیلاتی بالای فوقلیسانس به خواستگاری بیاید تا بله بگویم و اگر به خواستگاری دختری میرویم او کسی باشد از خانوادهای پولدار؛ یا خودش استخدام در یک سازمان دولتی یا غیردولتی! زیبارو و غیره بدون توجه به کیفیت اخلاقی و شخصیتی او! سؤال این است که: این چه تفاوتی میکند با فستفودهای کم خاصیت غذایی اما پُرادویه و خوش عطری که بوی آن کام گرسنه مرا به سوی خود جذب میکند و به این فکر نمیکنم که این غذا همان است که ویتامینهای جسم مرا تأمین کند؟! چند نفر از ما پس از خوردن این فستفودها به خودمان گفتیم «احساس میکنم آشغال خوردم!» در سبک زندگی فستفودی من زیباترین دختر و یا پولدارترین خوشتیپترین پسر را انتخاب میکنم ولو اینکه مجبور باشم مدت کوتاهی را در کنار او زندگی کنم و اسیر پیامدهای شوم بعدی آن همچون روابط مثلثی و یا طلاق شوم!
در سبک زندگی فستفودی ما کارهای دیگری هم میکنیم! مثلاً چون آرزومند داشتن فلان ماشین مدلبالا و یا خانهای در منطقهای خوش آبوهوا همراه با ابزارهایی مدرن در داخل خانه شامل تلویزیونهای LCD بزرگ و یخچالهای ساید به ای ساید و غیره هستیم و قطعاً خرید اینها برایمان یعنی گذاشتن سالها از عمرم برای جمعآوری پول کافی برای تنها یک قلم آن! تحت تأثیر وامهای تحریک کننده بانکها و مؤسسات؛ برای حدود چند نسل بعد خود زیر بار بدهی میرویم تا خانهای و ماشینی و ابزارهای لوکسی داشته باشیم! در این سبک من در روستای محل زندگی خویش نمیمانم زیرا برای به دست آوردن فقط یک گوجه فرنگی یا خیار و یا … با کیفیت باید تلاش زیادی کنم! من به شهر میآیم و همه اینها را به سادگی به دست میآورم ولو اینکه کم کیفیت باشند! من در شهرهای کوچک نمیمانم چون زحمت و صبوری بیشتری نسبت به شهرهای بزرگ میخواهد! من به شهرهای بزرگ میآیم چون همهچیز در کمتر زمان ممکن به دست خواهد آمد! ولو اینکه به دلیل شلوغی و آلودگی و غیره دچار انواع بیماریهای جسمی و روحی شوم!
دو مورد پایانی سبب میشود که ترجیح دهم به جای این همه دردسر؛ تنها بمانم! و تنهایی را انتخاب کنم! چون هیچ چیز به صرفه نیست و هزینهها بالاست! بنابراین یا ازدواج نمیکنم! یا دیر ازدواج میکنم! و آن زمان هم که ازدواج کردم بچهدار نمیشوم! یا اگر شدم نهایتاً یک بچه! حتی اگر این تصمیمات سبب شود من آیندهای پیر و تنها داشته باشم!
محصول این سبک زندگی تمامی نابهنجاریهایی است که دنیای امروز و به ویژه جوانان با آن مواجهاند! بنا بر پیشبینی «ریچارد واتسون» از بنیاد آیندهپژوهی RAND آمریکا در سال ۲۰۱۰؛ بزرگترین بحرانهای جهان در سال ۲۰۵۰ میلادی شامل بدهی، اضطراب، خیانت، پیری و شهرنشینی است!
بنیاد آیندهپژوهی RAND هشداری جدی میدهد که اگر عاقلانی از هر قوم به فکر نباشند و نخست از خود شروع نکنند و در جهت اصلاح جامعه تلاش ننمایند تمدن جهانی آنچنانکه امروز نیز نشانههای آن را مشاهده میکنیم با تهدیدهای عمیقی به سمت فروپاشی مواجه است که محصول آن در آینده بیماریهای حادتر روحی و روانی است و داروهای روان تنها مسکن موقت آنهاست! چرا که عمق آسیب در جایی است که ما آن را زندگی فستفودی نامیدیم! و آن یعنی زندگی خالی از آرامش، صبر، تلاش و پشتکار؛ و سرشار از سه ت: تعجیل، طمع و تنبلی که محصول آن آسیبهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی و حتی جنگهای جهانی است! و تنها امید برای جلوگیری از این پیشبینی سیاه تلاش عقلای قوم و جامعه دانشگاهی و بهویژه جوانان دانشجوست. این مقاله را نمیتوان به ناامیدی متهم کرد چرا که علیرغم ظاهر آن؛ برای مشکلات مورد شکایت امروز اکثریت مردم یک راهحل محکم ارائه میکند و آن تلاش هر فرد برای اصلاح سبک زندگی خویش است؛ تا مجموع این افراد اصلاحگر، جامعهای سالم و الگو را در جهانی که مشمول این تهدیدات است بسازند. و البته چنین الگویی شایسته کشوری با تمدن غنی بیش از ۵۰۰۰ سال است! و شاید نجات این آینده پرآسیب تنها از عهده او ساخته باشد!