در این مقاله سعی شده تا با استفاده از آیات قرآن کریم و روایات معصومین روش علمی کاملتر و جامعتری نسبت به روش علمی مدرن، معرفی شود.
در فلسفهی علم، روش علمی مدرن مبتنی بر مشاهده، تجربه، آزمایش و بهطورکلی همهی گزارههای عینی است. ایراد کار در این است که فقط و فقط به این عینیات اصالت دادهشده و هر چیزی غیر از آنها انکار میشود. متأسفانه به همین دلیل هیچ علم (بهتر است گفته شود ساینس[۱]) مدرن حتمی وجود نداشته و همهی دانشها غیر یقینی و فعلاً معتبر تلقی میشوند. ریشهی این امر نامبارک در کنار گذاشتن دین- و امور غیبی- و جایگزینی عرف بهجای آن توسط انسان غربی است. ویژگی انسان سکیولار[۲] در تولید علم، اعتنا به چیزهایی است که فقط محسوس-یا مشاهدهپذیر- میباشند. شایانذکر است که مشاهده محل مناقشه نیست بلکه اصالت مشاهده محل مناقشه است.
ازآنجاکه معرفت و جهانبینی انسان باید مبنای همهی کردارهای او باشد پس انسان مسلمان و باورمند به قرآن بایستی در نوع نگاهش به علم، مبتنی بر چارچوب قرآن عمل کند. متأسفانه به دلیل بیتوجهی به این مسئله، انسان ایرانی مسلمان دچار التقاط و تبدیل به یک مسلمان سکیولار! شده است. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که در تولید علم مبنا را باید بر چه چیزی قرارداد؟ در ادامه سعی میشود پاسخی برای این پرسش ارائه کرد.
در چند جای قرآن کریم، واژهی شهادت (به معنی آشکار و دیدنی) به چشم میخورد.[۳] نکته جالب این است که در تمام موارد واژهی غیب (به معنی نهان و نادیدنی) نیز همراه با واژهی شهادت آمده است (یکی از موارد ثنویت در قرآن). این بدین معنی است که علاوه بر دیدنیها، نادیدنیها نیز وجود دارد و علاوه بر پذیرش آنچه قابلمشاهده است (محسوسات) باید و حتماً چیزهایی که با حواس قابل درک نیست (امور غیبی) را پذیرفت. این همان نکتهای است که بشر بیش از دو هزار سال است از آن غفلت کرده و باعث انحراف در نوع نگاه و در نتیجه اندیشهی تولیدشدهی خویش شده است. انسان مسلمان هم با پیروی کورکورانه از انسان غربی و عدم توجه و باور به منابع دینی خود تحت ولایت دانش بشر سکیولار قرارگرفته که البته هیچ عذری از نخبگان آنها پذیرفته نیست.
با بررسی آیات مورداشاره حداقل دو نکته به دست میآید که از قرار زیر است:
- غیب همیشه بر شهادت مقدم است؛ یعنی شناخت و علم به نادیدنیها اولویت بر شناخت آنچه دیدنی است، دارد. همچنین میتوان اضافه کرد که حوزهی غیب از شهادت وسیعتر است.
- خداوند خود را عالم غیب و شهادت معرفی میکند یعنی اینکه علم او بر غیب و شهادت است درنتیجه میتوان علم را به دو حیطهی غیب و شهادت تقسیم کرد و از آنجایی که برای خداوند حکیم، غیب و شهادت تفاوتی ندارد چون چیزی از او پوشیده نیست در نتیجه تقسیمبندی غیب و شهادت مخصوص انسانها هست که دارای محدودیت هستند.
ممکن است برخی بگویند که در آیات دیگری از قرآن کریم خدای بزرگ غیب را مخصوص خود میخواند.[۴] امّا در جواب باید گفت منظور این است که علم به غیب بهصورت تام فقط در اختیار خداوند است (علم غیب ذاتی)؛ و اوست که بر تمامی عالم احاطه همهجانبه دارد اما بعضی از بندگان شایسته خداوند نیز، به خواست پروردگار[۵] و بر اساس شایستگیهای خود، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یافته و نادیدنیها را میبینند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران امامان[۶] و اولیا عنایت مینماید. تأیید این مطلب آیاتی است که خداوند حکیم به اذن خود پیامبر را از –اخبار- غیب باخبر میکند[۷] و همچنین در مورد امامان نیز این مطلب صادق هست.[۸]
اکنون میتوان اینچنین نتیجه گرفت که علم انسان باید دو حوزه را در برداشته باشد؛ اوّل و مهمتر حوزهی غیب و دوّم حوزهی شهادت که متأسفانه علم امروزی تنها حوزهی دوّم را شامل میشود. حال با توجه به مطالب بالا این سؤال مطرح میشود که چطور میتوان علم به غیب پیدا کرد؟ در پاسخ باید گفت همانطور که برای آگاهی از محدودهی شهادت نیاز به ابزار حواس پنجگانه است، علم به عالم غیب نیز ابزار خاص خودش را میطلبد و آن چیزی نیست جز قلب و فؤاد که محل داخل شدن ایمان است[۹]؛ یعنی راه شناخت غیب از راه ایمان است که مبتنی بر قرآن، ایمان به غیب، اولین ویژگی متقین است.[۱۰] در اینجا دیگر با تفکر و آزمایش نمیتوان دروازههای علم را گشود بلکه از راه تعقل -که ویژگی اهل ایمان است- میتوان به آن دستیافت.
بنابراین یک عالم واقعاً مسلمان! که همهی امور صادرهی خود را در طول ارادهی الهی میداند، بایستی شناخت غیب را از عالِم غیب و شهادت و از واسطههای فیض خدا و خزانهداران علم الهی[۱۱]-یعنی معصومین- درخواست کند و بنابراین باید اصالت تحصیل علوم را بر مبنای پذیرش گزارههای غیبی (که بسیار مهمتر از گزارههای عینی است) قرار دهد؛ بنابراین به نظر میرسد که میتوان درروش علمی اصالت را بهجای مشاهده محوری، بر ایمان محوری قرارداد و مشاهده و تجربه را در طول آن دید و البته این مسئله منافاتی با ایمانمحوری نداشته بلکه مکمل و آبادکنندهی آن نیز هست.[۱۲] از طرفی در چند جای قرآن انسان توصیه به نگریستن و تفکر بر مخلوقات نیز شده است.[۱۳] درنتیجه با این تغییر در پارادایم، مشکل یقینی نبودن علوم نیز خودبهخود برطرف میشود چون انسان باایمان نهتنها بهیقین رسیده بلکه همیشه در یقین میماند درنتیجه هیچگاه در باورهایش دچار شک و انحراف نمیشود. از طرفی مشاهده و آزمایشِ او هم متأثر از شناخت غیب قرارگرفته، سمتوسو میگیرد و به هر سمتی که میلش بکشد، نمیرود.
باید اشاره کرد که دلیل انتخاب علم ایمان محور این است که مفهوم غیب که دربارهی آن بحث شد، یکی از هفت متعلق ایمان[۱۴] است درنتیجه از جامعیت بیشتری نسبت به علم غیبمحور برخوردار میباشد زیرا سایر متعلقهای ایمان را نیز دربرمی گیرد و نسبت به غیب، از جامعیت برخوردار است.
در پایان امید میرود که روزی ایمان آورندگان به غیب کرسیهای تعلیم در دانشگاهها را از آن خودکرده و علم ایمان محور را در جامعه فراگیر سازند تا جامعهای مبتنی بر دین و ایمان، ساخته شود.
پینوشت:
[۱] Science
[۲] Secular
[۳] وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ ﴿الأنعام ٧٣﴾
یَعْتَذِرُونَ إِلَیْکُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَیْهِمْ قُل لَّا تَعْتَذِرُوا لَن نُّؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّـهُ مِنْ أَخْبَارِکُمْ وَسَیَرَى اللَّـهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿التوبه ٩۴﴾
وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّـهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿التوبه ١٠۵﴾
عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ ﴿الرعد ٩﴾
عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَتَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿المؤمنون ٩٢﴾
ذَلِکَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿السجده ۶﴾
قُلِ اللَّـهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ أَنتَ تَحْکُمُ بَیْنَ عِبَادِکَ فِی مَا کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ﴿الزمر ۴۶﴾
هُوَ اللَّـهُ الَّذِی لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ هُوَ الرَّحْمَـنُ الرَّحِیمُ ﴿الحشر ٢٢﴾
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الجمعه ٨﴾
عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿التغابن ١٨﴾
[۴] وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلَّا یَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ ﴿الأنعام۵٩﴾
وَیَقُولُونَ لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّـهِ فَانتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ ﴿یونس٢٠﴾
وَلِلَّـهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿هود ١٢٣﴾
[۵] اللَّـهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ ﴿البقره ٢۵۵﴾
[۶] مرحوم کلینی، اصول کافی، مجلد دوم، باب اینکه امامان از طرف خدا ولی امر و خزانهدار علم او هستند و باب اینکه راسخین در علم امامان هستند و باب اینکه علم در سینهی امامان ثبت شده است و باب اینکه امامان معدن علم هستند و باب اینکه امامان وارثان علماند. باب اینکه چیزی بر امامان نهان نمیماند و باب اینکه امامان حدیث از غیب درمییابند.
همچنین لیس هم بعلم غیب و انما هم تعلم من ذی علم (نهج البلاغه خطبه ۱۲۸)
[۷] ذَلِکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿آل عمران ۴۴﴾
مَّا کَانَ اللَّـهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَمَا کَانَ اللَّـهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَـکِنَّ اللَّـهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرُسُلِهِ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿آل عمران ١٧٩﴾
تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلَا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَـذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ ﴿هود ۴٩﴾
ذَلِکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ ﴿یوسف ١٠٢﴾
[۸] در این مورد میتوان به اطلاع دادن از اخبار غیب و پیشگوییهای امامان نیز اشاره کرد که در کتب اصول کافی، نهج البلاغه و کتابهای دیگر در این مورد اشاره کرد.
[۹] قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَـکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿الحجرات ١۴﴾
[۱۰] الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ ﴿البقره ٣﴾
[۱۱] السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَ … خُزَّانَ الْعِلْمِ (زیارت جامعه کبیره)
[۱۲] … وَ بِالْإِیمَانِ یُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ یُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ … و علم با ایمان آباد مىگردد … (نهج البلاغه خطبه ۱۵۶)
[۱۳] قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ ﴿الأنعام ۱۱﴾
وَهُوَ الَّذِی أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاکِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِیَهٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام ۹۹﴾
فَانظُرْ إِلَى آثَارِ رَحْمَتِ اللَّـهِ کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ ذَلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿الروم ۵۰﴾
أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ ﴿الغاشیه ۲۰ تا ۱۷ ﴾
همهی آیات مربوطه اشاره نشده است
[۱۴] کلبه کرامت، جلسهی سیصد و چهل و پنج، آیت مداری﴿۲﴾