Quantcast
Channel: باشگاه استراتژیست‌های جوان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 270

نقدی بر مقاله «از برابری جنسیتی تا رشد اقتصادی»

$
0
0

در ابتدا خلاصه‌ای از مقاله نویسنده محترم، سرکار خانم سپیده کاوه (دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه شهید مدرس و نویسنده سایت خبری_تحلیلی اقتصاد نیوز) آورده شده تا خواننده‌ای که اصل مقاله[۱]و[۲] را نخوانده تا حدودی با موضوع بحث و نظرات ایشان آشنا گردد؛ سپس مبتنی بر همین نظرات، نکات مهمی که به زعم نگارنده این یادداشت از نگاه نویسنده مقاله مذکور مغفول مانده  و موجبات عدم جامعیت نوشته ایشان را فراهم آورده ذکر می‌گردد:

  • به هر نوع رفتار یا نگرش نابرابر به افراد بر اساس جنسیت فرد، نابرابری یا تبعیض جنسیتی گفته می‌شود. طبق تعریف اقتصادی نیز تبعیض به معنای عدم تخصیص یکسان منابع بین گروه‌های مشابه است.
  • مجمع جهانی اقتصاد نابرابری جنسیتی را به عنوان یکی از ۱۰ چالش جهانی معرفی کرده است
  • توزیع استعداد و توانایی‌ها در زنان و مردان به صورت یکسان است و مردان هیچ برتری به لحاظ هوش و استعداد نسبت به زنان ندارند
  • اگر یک محدودیت جنسیتی در انتخاب‌ها گنجانده شود (تعداد مردان بیشتری در مجموعه انتخاب گنجانده شوند)، دراین‌صورت متوسط استعداد مجموعه کلی انتخاب‌شده با لحاظ محدودیت جنسیتی، پایین‌تر از متوسط مجموعه انتخاب بدون محدودیت می‌شود. پایین آمدن متوسط استعداد و توانایی، سبب کاهش متوسط سرمایه انسانی جامعه می‌شود. کاهش سرمایه انسانی نیز بالطبع سبب کاهش رشد اقتصادی و کند شدن فرایند توسعه‌یافتگی در کشوراست.از طرفی دیگر قدرت رقابت‌پذیری ملت‌ها بستگی فراوان به نحوه آموزش و استفاده بهینه از سرمایه‌های اجتماعی زنان و مردانش دارد.
  • زنان نیمی از جمعیت را تشکیل داده و می‌توانند کلید رشد اقتصادی و توسعه باشد.
  • جهت مشخص شدن وضعیت نابرابری در ایران از شاخص‌های سازمان ملل متحد استفاده می‌شود. سازمان ملل متحد وضعیت تبعیض جنسیتی کشورها را سالانه توسط شاخص‌های مربوطه (GII,GDI) پایش می‌کند
  • ایران طبق آخرین گزارش منتشره سال ۲۰۱۵ در بین ۱۵۵ کشوری که دارای آمار هستند، رتبه ۱۱۰ را کسب نموده است
  • شاخص‌های تبعیض جنسیتی عبارت‌اند از:
    • تبعیض در استخدام و اشتغال
    • تبعیض در دستمزد
    • تبعیض در آموزش
    • تبعیض در تمایل به مشارکت در نیروی کار
    • تبعیض در پیشرفت شغلی- حرفه‌ای زنان

بحث در مورد نابرابری جنسیتی است که از دید نویسنده محترم امری مذموم شمرده شده است؛ اما چند سؤال:

آیا نابرابری همان ناعدالتی است؟ به‌عبارتی‌دیگر آیا برابری همان عدالت است؟ اصلاً عدالت چیست؟ اگر برابری با عدالت متفاوت است، آیا برابری شاخص مهم‌تری است یا عدالت؟ آیا شاخص‌های رشد اقتصادی برای سنجش رشد یک جامعه قابل اکتفاست؟ شاخص‌های احصاء رشد اقتصادی یک جامعه چیست؟ شاخص رشد جامع یک جامعه چیست؟ زنان چه نقشی در رشد اقتصادی جامعه دارند؟ زنان چه نقشی در رشد معنوی یک جامعه دارند؟ و نهایتاً اینکه ما به دنبال رشد تک‌بعدی و صرفاً اقتصادی جامعه هستیم یا رشد همه‌جانبه جامعه هدف ماست؟

به نظر می‌رسد ابتدا باید مشخص کنیم که می‌خواهیم مسئله زن و جایگاه زن را با نگاه غربی و سکیولار بررسی کنیم یا با نگاه مبتنی بر معرفت‌شناسی غیرمادی و الهی؛ باید تکیلف خودمان را روشن کنیم؛ یا نگاه صرفاً مادی و غیر جامع_نگاهی که شاخص‌های بین‌المللی مبتنی بر آن است_ به زن و جامعه داشته باشیم یا نگاه مبتنی بر هستی‌شناسی الهی به زن؛ کدام‌یک؟

آنچه که واضح است افکار و نظریات تمدن غرب، در زمینه‌ی مسئله‌ی زن مطلقاً نمی‌تواند مایه‌ی سعادت و هدایت جامعه‌ی بشری باشد. زیرا تفکّرات آن‌ها، تفکّراتی است مبتنی بر معرفت‌شناسی مادّی و غیرالهی، که این خودش یک غلطی است. هر دستگاه علمی و فکری که بر پایه‌ی معرفت مادّی و اعتقاد مادّی باشد، طبعاً غلط است. نگاه به حقایق آفرینش را بایستی با نگاه معرفت‌شناسی الهی، با اعتقاد به وجود خدا، با اعتقاد به قدرت خدا و حضور الهی و ربوبیّت الهی شناخت و فهمید و دنبال کرد. پس پایه و ریشه و اساس تفکّرات غربی‌ها چون مادّی است، غلط است. دلیل این ادعا چیست؟ پاسخ روشن است: آیا در شاخص‌های غربی «خانواده»، «نسل» «تربیت»، «فرزند صالح»، «صَلاح»، «فَساد»، «ایمان»، «تقوا» و… جایگاهی دارد؟ قطعاً خیر؛ پس با این پیش‌فرض رشد تک‌بعدی اقتصادی نمی‌تواند کمک‌حال ما در مسئله جامعه سازی باشد.

و اما عدالت و برابری؛ عدالت یک حق است؛ اما برابری گاهی حق است، گاهی باطل است؛ چرا باید انسانی را که از لحاظ ساخت طبیعی – چه از لحاظ جسمی، چه از لحاظ عاطفی – برای یک جایگاهی از زندگی بشر ساخته شده، از آن منطقه‌ی ویژه جدا کنیم، به منطقه‌ی ویژه‌ی دیگری که برای یک ساخت دیگر، برای یک ترکیب دیگری خدای متعال آماده کرده بکشانیم؟ البته در خیلی از مسائل هیچ تفاوتی نیست. نگاه اسلام نسبت به زن و مرد، نگاه انسان است؛ در مسئله‌ی انسانیّت، سِیر مقامات معنوی، استعدادهای فراوان فکری و علمی هیچ تفاوتی نیست، امّا قالب‌ها دو قالب است: یک قالب برای یک کار و یک صنف کار است، یک قالب برای یک کار دیگر است؛ البتّه کارهای مشترکی هم وجود دارد. آیا این خدمت است که ما یکی از این دو قالب را از منطقه اختصاصی خودش بیرون بکشیم و در منطقه‌ی اختصاصی آن قالب دیگر ببریم؟ این دقیقاً همان کاری است که غربی‌ها در حال انجام آن است. بسیاری از این کنوانسیون‌های بین‌المللی و جهانی ناظر به همین مسائل است.

بنابر توضیح فوق باید تعریف کنیم که جایگاه و قالب زن چیست؟

برای این منظور به قرآن و نهج البلاغه مراجعه می‌کنیم:

  • قرآن:

در تعریف قرآن، زن در جایگاه خود ارزشمند است و برای کسب ارزش نیازی به تشابه به جنس مرد ندارد. نقش اصلی زن در اسلام «مادری» و «همسری» است و در کنار این نقش‌ها می‌تواند نقش‌های فرعی اجتماعی را نیز بپذیرد.

یکی از مفاهیم اساسی‌ای که در قرآن کریم برای تبیین نقش «همسری» و «مادری» آمده است، واژه‌ی «حرث» است که در آیه‌ی «نساؤکم حرثٌ لکم» به جنس زن نسبت داده‌شده است. فهم معنا و ابعاد این توصیف از جنس زن، ما را به فهم جایگاه زن در فرهنگ قرآن نزدیک می‌کند

نِسَآؤُکمْ حَرْثٌ لَّکمْ فَأْتُواْ حَرْثَکمْ أَنَّی شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِکمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّکم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

زنان شما کشتزار شما هستند پس از هر جا که خواهید به کشتزار خود در آیید و آن‌ها را برای خودتان مقدم دارید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد و مؤمنان را به این دیدار مژده ده

۲۲۳ بقره

حرث به معنای کشتزار است یعنی زمینی که قابلیت باروری و زایش دارد و نسبت دادن این موضوع به زنان به این معناست که زن در عالم خلقت از جانب خداوند این نقش را به عهده دارد.

طبق تفسیر آیت الله جوادی آملی آنچه از این آیه قابل برداشت است، رسالت انسان‌سازی و خلیفه آفرینی زن است:

«تعبیر «نساؤکم حرثٌ لکم» جمله خبری و وصفی است، لیکن می‌تواند به صورت جمله انشائی و دستوری ظهور کند و پیام اساسی آن، هم متوجه زنان شود که ای زنان بزرگوار کوشا باشید تا محترث و کشتزار شوید، و هم متوجه مردان شود که ای رجال شریف بکوشید کشاورز به معنای حارث نه زارع گردید، زیرا انسان‌سازی، خلیفه آفرینی و کریم به بار آوردن کاری نیست که معادل داشته باشد. عمده آن است که مرد و زن آگاه باشند که هیچ‌یک زارع نیست، بلکه محدوده کار آن‌ها حرث و بذرافشانی و بذر پذیری است، نه زرع که احیای بذر و رویش حیاتمندانه آن باشد، چنان‌که در جریان رویش تمام گیاهان، اصل حیات‌بخشی از آن خدای سبحان است.»

اما این تمام ماجرا نیست؛ خداوند در آیه ۲۰۵ سوره بقره نابودی حرث و نسل را مصداق فساد در زمین می‌داند:

وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأَرْضِ لِیفْسِدَ فی‌ها وَیهْلِک الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یحِبُّ الفَسَادَ

و هنگامی که [منافقین] به مقامی برسند، می‌کوشند تا در زمین فساد کند و کشت و نسل را تباه نمایند، و خدا فساد را دوست ندارد

۲۰۵ بقره

مطابق آنچه این آیه تصریح کرده، هرگونه عملی که موجب هلاکت حرث و نسل و عدم کارکرد اصلی آن شود مصداق فساد در زمین است.

۲) نهج البلاغه

در نامه ۳۱ نهج البلاغه حضرت امیر علیه‌السلام راجع به جایگاه زن می‌فرماید:

«اَلمَرأَهُ رَیحانَهٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه»

در تعبیرات رایج عربی، به قهرمان کارگزار می‌گویند؛ مثلاً می‌گویند «اَمَرَ قَهرِمانَهُ بِکَذا»؛ یعنی صاحب ملک و املاک به قهرمان خودش، یعنی آن کسی که کارگزار امور این املاک است، دستور داد فلان کار را بکن؛ به این میگویند قهرمان؛ این حدیث می‌فرماید: خیال نکن زن کارگزار تو داخل خانه است که باید کارهای خانه را انجام دهد؛ این‌طور نیست. مسئله احترام کار زن در خانه و عدم الزام او، مجبور نبودن او، قابل خریداری شدن این کار یعنی قابل مبادله‌ی با پول بودن را مطرح می‌کند.

 

بنابراین در احصای مسائل اصلیِ زنان، آنچه که مهم است این است که حقیقتاً به مسائل اصلی بپردازیم، نه به مسائل درجه‌ی دو. پرداختن به مسئله‌ی خانواده و بخصوص مسئله‌ی سلامت و امنیّت و آرامش و تکریم زن در محیط خانواده، مسئله اصلی است. باید دید عوامل سَلب آرامش و سکینه‌ی روحی زن در خانواده چه چیزهایی است؟ و با قانون یا روش‌های تبلیغی و با روش‌ها و شیوه‌های گوناگون، این‌ها را برطرف کرد. این قضیّه اساسی است. زن در خانه مایه‌ی آرامش است؛ مایه‌ی آرامش مرد، و مایه‌ی آرامش فرزندان؛ اگر خود زن برخوردار از آرامش روانی و روحی نباشد، نمی‌تواند این آرامش را به خانواده منتقل کند. زنی که مورد تحقیر قرار بگیرد، مورد اهانت قرار بگیرد، مورد فشار کار قرار بگیرد، نمی‌تواند کدبانو باشد؛ نمی‌تواند مدیر خانواده باشد؛ درحالی‌که زن، مدیر خانواده است.

 مسئله‌ی اشتغال بانوان در نگاه قرآنی و اسلام، جزء مسائل اصلی نیست. البتّه این به معنای مخالفت با اشتغال بانوان نیست؛ نه با اشتغال ایشان، نه با مدیریت ایشان؛ مادامی‌که اولاً با آن مسائل اصلی معارضه و تنافی پیدا نکند که اگر معارضه پیدا کرد، آن مقدّم است و ثانیاً با طبیعت زن و خصوصیات اختصاصی وی متناسب باشد. در این صورت یکی از اقداماتی که می‌توان انجام داد واتفاقا لازم هم است، این است که رشته‌های تحصیلی و مشاغلی را که متناسب با ویژگی‌های ذاتی و خدادادی زن نیست، بر او تحمیل نشود. این تبعیض است ولی چنین تبعیضی بد نیست زیرا درنهایت هم به نفع خود زن است و هم جامعه؛ تبعیض آنجایی که ضدّ عدالت باشد بد است. مثلاً در یک تیم فوتبال، مدافع، مهاجم و دروازه‌بان، هریک در پست تخصصی خود بازی می‌کنند و معمولاً اجازه ندارند در جایگاهی غیر از جایگاه تخصصی خود قرار بگیرند؛ اگرکسی که باید مهاجم باشد در پست دروازه‌بان قرار بگیرد، قطعاً تیم خواهد باخت. این تبعیض است؛ امّا آیا این تبعیض بد است؟ قطعاً نه؛ این تبعیض عین عدالت است.

 پس باید دید با توجّه به اهداف بلند جامعه، که اهداف اقتصادی و رشد اقتصادی فقط یکی از آن‌هاست، چه رشته تحصیلی و نهایتاً چه شغلی برای بانوان مناسب است، آن رشته و شغل در اختیار ایشان قرار گیرد؛ شغلی که هم با طبیعت زنانه او و هم با اهداف عالی او سازگار باشد و هم با اهداف عالی جامعه و رشد همه جانبه جامعه متناسب باشد. این‌ها مواردی است که در زمینه‌ی اشتغال زنان باید در نظر گرفت. اینکه زن نتواند همه‌ی مشاغلی را که مرد به عهده می‌گیرد به عهده بگیرد، نباید ننگ یا نقص دانست؛ آن چیزی ناپسند است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.

به‌هرحال آنچه مسلم و غیرقابل‌انکار است، مردواره کردن زن در نظام گفتمانی غرب است؛ این که بانوان را به سمت مشاغل گوناگونی را که با ساخت جسمی و عصبی و فکری مرد سازگارتر است بکشانند، و این را یک افتخار و یک امتیاز برای زن برشمرند. مگر بنا بوده ما کارهای مردانه را به زن‌ها بدهیم؟ نه؛ جایگاه زن و هویّت و شخصیّت زن، در جنس خود زن یک هویّت بسیار بالا و با کرامتی است که از بعضی جهات از مردها بالاتر است. این در حالی است که درمجموع، زن و مرد فرقی ندارند؛ از لحاظ خلقت، از لحاظ خصوصیّاتِ طبیعی‌شان که خداوند متعال خلق کرده، یک امتیازاتی جانب زنانه دارد، یک امتیازاتی جانب مردانه دارد؛ یک برجستگی‌ها و ارزش‌هایی زنان دارند و یک برجستگی‌ها و ارزش‌هایی مردان دارد؛ لذا است که با همدیگر از لحاظ آنچه که مربوط به انسانیّت است هیچ تفاوتی ندارند؛ در آن چیزهایی که خدای متعال برای انسان قرار می‌دهد؛ از لحاظ حقوق انسانی، از لحاظ حقوق اجتماعی، از لحاظ ارزش‌های معنوی و سیر تکامل معنوی، هیچ فرقی ندارند؛ اما آنچه که عقلانی و در واقع طبیعی است این است که از این هریک از ویژگی‌ها، توانایی‌ها، برجستگی‌ها در جهت کارکرد مناسبشان استفاده شود.

 

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری:

  • از نگاه قرآنی هر عملی که زمینه‌سازی برای هلاکت حرث و نسل انسان باشد، مصداق فساد در زمین است؛ بنابراین هرگونه برنامه‌ریزی و اقدامی اعم از تحصیلی، شغلی و… از طرف تصمیم‌سازان، تصمیم گیران، برنامه‌ریزان و خودِ بانوان که در جهت فاصله گرفتن ایشان از نقش اصلی و جایگاه اصلی آنان باشد، طبق نص صریح قرآن، فساد در زمین محسوب می‌شود.
  • آنچه مهم است ناعدالتی است نه نابرابری؛ نابرابری و تبعیض آنجایی که ضدّ عدالت باشد بد است؛ اگر عدالت را قرار گرفتن هر چیزی و هرکسی در جایگاه خود تعریف کنیم، طبیعتاً جایگاه اصلی بانوان، جایگاهی است که متناسب با ویژگی تربیتی و رسالت انسان‌سازی و خلیفه آفرینی ایشان باشد. اگر بانویی از شغلی یا مقامی، دور بماند که او را از رسالت اصلی‌اش دور می‌کند، ممکن است مصداق نابرابری باشد ولی این نابرابری الزاماً بد نیست زیرا ضد عدالت نیست.
  • شاخص‌های سازمان‌های بین‌المللی الزاماً آن چیزی نیست که ما با تحقق آن‌ها به رشد مطلوب و جامعه مطلوب برسیم؛ بلکه ممکن است تحقق آن‌ها ما را از جامعه آرمانی دور سازد. نگاه صرفاً مادی غربی به مسئله «زن» و «رشد» آن چیزی نیست که ما برای جامعه سازی بدان نیازمندیم؛ بلکه ما نیازمند شناخت جایگاه زن با دید معرفت‌شناسی الهی و هستی‌شناسی معنوی زن و تعریف جایگاه کارکردی وی متناسب با همان شناخت هستیم. تبعیت از غرب و شاخص‌های مادی آن اگر با شاخص‌های مطلوب قرآنی منطبق نباشد امری مذموم است؛

وَإِن تُطِع أَکثَرَ مَن فِی الأَرضِ یضِلّوک عَن سَبیلِ اللَّهِ إِن یتَّبِعونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِن هُم إِلّا یخرُصونَ
اگر از بیشتر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند؛ (زیرا) آن‌ها تنها از گمان پیروی می‌نمایند، و تخمین و حدس (واهی) می‌زنند

  • با هر زنی که مشغول به کار می‌شود، یک مرد که همان شایستگی را دارد، بیکار می‌شود و با بیکاری هر مرد، یک خانواده یا تشکیل نمی‌شود یا به صورت بالقوه آماده فروپاشی است. پیامد این امر هم به مرد، هم به جامعه و نهایتاً به خود زن برمی‌گردد. سؤالی که باید مجدداً مورد تأکید قرار بگیرد این است که آیا «خانواده» در غرب و شاخص‌های غربی جایگاهی دارد؟ قطعاً خیر
  • زبیگنیو برژینسکی در کتاب خارج از کنترل (out of control) تعبیر جالبی در مورد نگاه فمینیستی افراطی به زن و اصرار بر قرار دادن وی در مقابل مرد و تعریف نقش مردانه برای زن در جامعه دارد؛ او در این مورد از اصطلاح «سکیولاریسم عنان‌گسیخته» در تئوری‌های جامعه سازی غرب استفاده می‌کند.

 

 


 

پی‌نوشت:

[۱] http://www.eghtesadnews.com/Live/Stories/DEN-139894/%D8%A7%D8%B2_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%AA%DB%8C_%D8%AA%D8%A7_%D8%B1%D8%B4%D8%AF_%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C

[۲] https://jte.ut.ac.ir/article_55802_c767984e94b16219582ab5d5d79f1798.pdf


Viewing all articles
Browse latest Browse all 270

Trending Articles