مدتی است که در کشور ما لفظی رایج شده است با عنوان تندرو. عدهای تندرو خطاب میشوند و با این برچسب به زاویه رانده میشوند. در این که در هر جامعهای افراد تندرو وجود دارد و تندروی مذموم است و موجب خرابکاری میشود تردیدی نیست. اما نکتهای که در کشور ما مورد غفلت واقع شده است آن است که عدهای هستند که از لحاظ تفکر و اندیشه پیشرو هستند و به طور مداوم در حال افزایش دانش و بصیرت خود هستند و در مسیر تفکر و تعقل پیشروترین افراد زمان خود هستند. این گروه را نمیتوان تندرو نامید بلکه اطلاق عنوان پیشرو برای این گروه مناسبتر است. نکتهای که در زمان ما از آن غفلت شده این است که این گروه نیز جزو دستهی تندروها تقسیمبندی میشوند و این تقسیمبندی و اسمگذاری موجب آن میشود که در خیلی از موارد افراد جامعه به سراغ شنیدن حرفها و دلایل افراد پیشرو نروند. با خود بگویند اینها هم جزو همان تندروها هستند و اهمیتی ندارد که چه میگویند و مواضعشان چیست. لذاست که در شرایط کنونی جریان شناسی این موضوع بسیار لازم به نظر میرسد و رایج کردن لفظ «پیشرو» و همچنین تفکیک پیشرو از تندرو امری حیاتی و ضروری است.
در هر جامعهای باید متفکران و دلسوزانی باشند و دائماً اصول اساسی موفقیت، رشد و عزت جامعه را فریاد بزنند و نگذارند به دست فراموشی سپرده شود. این گروه باید جلوتر از مردمان زمان خود حرکت کنند و باید مدام اهل تعقل و فعالیت فکری باشند و سستی و سکون به خود راه ندهند. این حرکتِ جلوتر، نامش پیشرو بودن است و نه تندروی. این گروه پیشرو ممکن است در عصر خود درک نشوند و آیندگان، اندیشههای آنان را بازخوانی کنند و به اهمیت اندیشههای آنان پی ببرند. اینجاست که معلوم میشود این گروه پیشرو بودهاند و نه تندرو و اگر در زمان خود با لفظ تندرو به زاویه رانده نمیشدند چقدر برای پیشرفت کشور و جامعه میتوانستند مفید باشند.
تفاوت و تمایز افراد تندرو از پیشرو
انسان تندرو از اندیشه و تفکر تهی است. هیجانات در او بر تعقل غلبه دارد. انسان تندرو ممکن است اهداف و آرمانهای بزرگ و درستی را فریاد بزند اما میخواهد یکشبه به آن برسد. در نتیجه به خشونت و تندی روی میآورد. اما انسان پیشرو صبور است. چون میداند که رسیدن به اندیشههای مترقی و متعالی تلاش و مجاهدت خستگیناپذیر و بلندمدت میطلبد. تندرو، پر سروصدا و درعینحال توخالی است. اما پیشرو، پرمحتوا و متواضع است.
تندرو شور دینی، ملی و انقلابی بسیار دارد اما از شعور تهی است. اما پیشرو تعادلی منطقی و مؤثر میان شور و شعور برقرار میکند. تندرو ممکن است بسیار مدعی دفاع از دین باشد اما در حقیقت، سواد و شناخت درستی از دین و عقلانیت و اخلاق نهفته در دین ندارد. در کلام، مدام دم از اخلاق میزند اما در عمل، الفبای آن را نیز نمیشناسد. پیشرو دم از اخلاق نمیزند اما در عمل، اخلاق و منش او تحسینبرانگیز، آموزنده و تأثیرگذار است.
انسان تندرو تمامی حرفها و اندیشههای جریانات دیگر غیر از جریان خود را رد میکند و غلط تلقی میکند. اما انسان پیشرو حتی اگر دشمنش حرف حقی بزند و اندیشه و طرز فکر صحیحی داشته باشد آن را قبول میکند. تندرو، خودمحور است و پیشرو، حق محور.
انسان تندرو، همه را باطل و خود را حق میپندارد. اما انسان پیشرو میداند که درست است که حقیقت مطلق است اما بهرهمندی ما انسانها از حق نسبی است. در ذیل عنوان حق و باطل مفاهیمی وجود دارد که این مفاهیم مطلقاند. اما ما انسانها در بهرهمندی از این مفاهیم نسبی هستیم و بر اساس تلاش و همت و بصیرتمان میتوانیم از حق و حقیقت بهرهمند باشیم. لذا تشخیص و تفکیک جبههی حق و باطل بسیار پیچیدگی دارد و به تفکیک مسائل و موضوعات، یک گروه میتواند بعضی اعمالش متناسب با حق باشد و بعضی دیگر از اعمالش باطل باشد. در نتیجه نیاز به بررسی موردی وجود دارد و نمیتوان تمام اعمال یک گروه را مطلقاً حق یا مطلقاً باطل دانست. انسان پیشرو این نکات را میداند اما انسان تندرو، به این دست نکات بیتوجه است.
تندرو بهاحتمالزیاد در آینده مواضعش ۱۸۰ درجه تغییر خواهد کرد و از آن افراط به تفریط میرسد اما پیشرو آهسته و پیوسته به حرکت خود ادامه میدهد چرا که میداند به کجا دارد میرود. همچنانی که حضرت علی (ع) میفرمایند: «جاهل را نمیبینی مگر در حال افراط و تفریط.» انسان پیشرو در پیشرفت در حوزه تفکر و اندیشه با سرعت بسیار حرکت میکند اما میداند پیاده کردن اندیشههای متعالی و مترقی در حوزهی عمل به زمان زیاد و صبر نیاز دارد.
بنابراین همانطور که ملاحظه میشود امروز تفکیک تندروی از پیشرو بودن میبایست صورت بگیرد چرا که تفاوتهای بسیاری بین این دو گروه وجود دارد. دلیل دیگر لزوم تفکیک این دو گروه این است که امروز در کشور ما لفظ تندرو برای هر دو گروه به کار برده میشود و متأسفانه در بعضی موارد پیشروها با لفظ تندرو به زاویه رانده میشوند. گاهی پایبندی به اصول اسلامی و انقلابی تندروی تلقی میشود. این در حالی است که راه نجات از همه مشکلات بشری و راه پیشرفت و سعادت در تعالیم انبیاء خلاصه میشود و حتی اگر در زمینههایی از این مسیر درست دور شدهایم، نباید تصور کنیم که همچنان باید به این انحراف ادامه بدهیم بلکه باید از همان نقطهای که روی آن ایستادهایم به سمت نقطهی صحیح شروع به حرکت کنیم و نام این تندروی نیست. در تفکر اسلامی و انقلابی ما اندیشههای متعالی و مترقی بسیاری وجود دارد که انحراف از آنها مشکلات بیشمار و لاعلاجی را به وجود میآورد. حال اگر کسی یا کسانی پایبندی به اصول و خطوط اساسی تفکر اسلام و انقلاب داشته باشند آیا باید آنها را تندرو دانست یا پیشرو؟ آیا این درست است که با لفظ تندرو آنها را به زاویه راند درحالیکه حرف صحیح و مترقیای را فریاد میزنند؟
امام کاظم (ع):
«انَّ لِلّهِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ، حُجَّهً ظاهِرَهً وَ حُجَّهً باطِنَهً، فَأمّا الظّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الاَنْبِیاءُ وَ الاَئِمَّهُ وَ أَمَّا الْباطِنَهُ فَالْعُقُولُ.»
همانا برای خداوند بر مردم دو حجّت است، حجّت آشکار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشکار عبارت است از: رسولان و پیامبران و امامان; و حجّت پنهانی عبارت است از عقول مردمان.[۱]
دو شاخص انسان برای درک حقایق جهان هستی
یکی عقل و دیگری وحی و تعالیم انبیاء. از اولی با عنوان حجت باطنی و از دومی با عنوان حجت ظاهری یاد شده است. نام دیگر عقل، فرقان است و کاملترین تعالیم انبیا، قرآن. فرقان یعنی قوهای که میتواند بین درست و غلط و حق و باطل فرق قائل شود. عقل ذخایر بیپایانی از اندیشه و حقیقت را به ما مینمایاند و از تعالیم انبیاء و وحی در خطبهی اول نهج البلاغه با عنوان دفائن العقول (گنجینههای عقول) یاد میشود. یعنی نهتنها عقل دارای ذخایر بیپایانی است، بلکه گنجهای پنهان و دفن شدهای نیز دارد که بهوسیلهی وحی و تعالیم انبیاء به بشر ارائه شدهاند و نمایان شدهاند. پیشروی در مسیر فهم و استفادهی از این دو شاخص ما را در کشف حقایق عالم و اندیشه و تفکر پیش میبرد و کسانی که از هر دوی این شاخصها استفاده کنند، پیشروترین افراد از لحاظ تفکر خواهند بود.
پینوشت:
[۱] اصول کافی، جلد ۱، ص ۱۶
منبع: دیدبان