Quantcast
Channel: باشگاه استراتژیست‌های جوان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 270

پرده‌خوانی حوادث پاریس (۱) / معرفی کتاب «جنگ جهانی چهارم» اثر کنت دمارانش

$
0
0

مقدمه

در سلسله مقالات پرده‌خوانی از حوادث پاریس، سعی می‌شود متکی به یادداشت‌های کنت دمارانش، نگاه رئیس امنیتی‌ترین سازمان فرانسه را به آینده‌ی درگیری‌های جهانی بررسی کنیم. از آنجا این یادداشت‌ها سه دهه پیش توسط دمارانش به رشته تحریر درآمده و با توجه به اتفاقات اخیر پاریس که بسیار سؤال انگیز بروز داده است، شاید این مقالات عینکی امنیتی باشد برای تحلیل وقایع حادث شده.

پیش‌بینی آینده‌نگرانه در سازمان جاسوسی فرانسه

در کتابی تحت عنوان «جنگ جهانی چهارم، دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت» رئیس سازمان جاسوسی فرانسه و نیز رئیس نشریه نیویورک‌تایمز بیان می‌کنند که غرب در طول قرن بیستم سه جنگ را پشت سر گذاشته است؛ جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و نیز جنگ سرد. اما در آینده‌ای نزدیک به مصاف نبردی مهلک خواهد رفت، آنچه از آن به جنگ جهانی چهارم تعبیر می‌شود.

جنگ جهانی چهارم، رویارویی شمال علیه جنوب است. جنوب همان ملت‌های با سنت پایدار است که در ستیز با شمال صنعتی در خواهد افتاد.

کتاب «جنگ جهانی چهارم» اثر کنت دمارانش

کتاب «جنگ جهانی چهارم» اثر کنت دمارانش

 

نام: فصل اول کتاب «جنگ جهانی چهارم» اثر کنت دمارانش
حجم: 407 bytes
نوع فايل: pdfpdf
دانلود شده تا کنون: 20

 

کنت دمارانش کیست؟

چارچوب این مقاله برگرفته از یادداشت‌های «کنت دمارانش» (Count De Marenches) تدوین شده است. لذا پیش از پرداختن به متن مقاله ضروری است تا معرفی از شخصیت ایشان ارائه شود، باشد که اهمیت گزاره‌های مطرح شده از جانب دمارانش برای خواننده روشن گردد.

کنت دمارانش رئیس سابق سازمان جاسوسی فرانسه است که برای مدت مدیدی در رأس این سازمان، به عنوان مشاور و محرم اسرار مردانی چون «شارل دوگل»، «هنری کیسینجر»، «رونالد ریگان»، «ژیسکاردستن» و… کار کرده است. پیش‌بینی دقیق وی در مورد حمله‌ی شوروی به افغانستان، از توانایی‌های وی در حرفه‌ی جاسوسی و تحلیل اوضاع سیاسی حکایت می‌کند.

 

قواعد جنگ جهانی چهارم

ازآنجاکه این مقاله سعی دارد توصیفی جامع از مختصات نگرشی حاکم بر سازمان جاسوسی فرانسه در آینده‌پژوهی جنگ جهانی ارائه دهد، لذا از ریشه‌ها و انگیزه‌هایی که دمارانش را به این تحلیل رسانده می‌گذریم و آن را به مقاله‌ای دیگر وامی‌گذاریم.

رئیس سازمان جاسوسی فرانسه می‌نویسد: در جبهه‌ی کشورهای جنوب که یک طرف جنگ جهانی چهارم را تدارک می‌دهند، رشته قوانینی وجود دارد که آن‌ها به صحنه‌ی جنگ تحمیل کرده‌اند.

در بسیاری از این قوانین، ما به بازگشتی با بدوی‌ترین شکل زندگی برمی‌خوریم؛ یعنی بربریت پیش از دموکراسی. از دل این بازگشت، استراتژی «انهدام قطعی» خارج می‌شود.

تا قبل از جنگ جهانی چهارم ما با استراتژی امنیتی به نام «انهدام دوجانبه‌ی حتمی» روبه‌رو بوده‌ایم. بدین معنا که طرفین درگیر دارای سلاح هسته‌ای بودند. اما به دلیل اثر تخریبی گسترده‌ای که چه استفاده از سلاح هسته‌ای و چه پاسخ هسته‌ای طرف مقابل به بار می‌آورد، هیچ‌یک از طرفین تمایلی به آزمایش تجهیزات خود نداشت. فلذا امنیت تابع موازنه‌ی وحشت هسته‌ای بود.

اما در تبیین مختصات استراتژی انهدام قطعی، دمارانش چنین می‌نویسد: «در دل کسانی که از سلاح‌های فیزیکی و جاسوسی تروریسم، بدون ترس از انتقام‌جویی طرف مقابلشان استفاده می‌کنند، چه چیزی می‌تواند جرقه‌ی وحشت را روشن کند؟»

فلذا این نگرش بنیان موازنه‌ی وحشت متقابل را خواهد زد و ثبات امنیت را که تابع این پارامتر است، دگرگون خواهد نمود.

ایشان در جای دیگری از یادداشت‌هایش در کتاب جنگ جهانی چهارم در توصیف این استراتژی چنین می‌نویسد: «انهدام قطعی در جزئیات خود به مسئله‌ای دینی و مطابق با انجیل مقدس تبدیل می‌شود. یعنی سیصد و شصت درجه به مفهوم چشم در برابر چشم بازگشت می‌کند.»

 

روش‌های مورد استفاده در جنگ جهانی چهارم

برای رسیدن به موازنه‌ی جدیدی از قدرت، یا به عبارتی موازنه‌ی وحشت و رسیدن به ثبات امنیتی و اطمینان از آن که «انهدام قطعی» بر نظریه‌ی «انهدام دوجانبه‌ی حتمی» برتری می‌یابد، بایستی کاملاً آماده‌ی پذیرش مقتضیات این شرایط باشیم.

دمارانش در توصیف روش، چنین می‌نویسد: «در جنگ جهانی چهارم نبردها ممکن است با تحرکات گسترده نیروهای نظامی شروع شود، اما بی‌شک مبارزه از سوی واحدهای کوچک و سرسخت تروریست تأمین می‌شود که قبلاً در محل، حاضر بوده و به دقت در بین گروه‌های مهاجر کشورهای جنوب که قبلاً در یکی از پایتخت‌های جبهه‌ی شمال زندگی می‌کرده‌اند، خود را پنهان می‌کنند.»

لذا جاسوسی در این شیوه‌ی جنگ‌ها اهمیت مضاعفی نسبت به سه جنگ پیشین می‌یابد.

 

راهکار مقابله جبهه شمال

بنا به یادداشت‌های دمارانش، «نفوذ تدریجی» سلاحی کلیدی برای ورود به زرادخانه‌های تروریسم جنوب است. اما الگوی این نفوذ تدریجی را وی در عملکرد متفقین دنبال می‌کند؛ آنجا که متفقین در بیشتر نقاط اروپا در طی جنگ جهانی دوم، نفوذ تدریجی را به کار بستند.

این سلاح سنگ بنای جنبش مقاومت در اروپای اشغالی بود. هنگام خاتمه درگیری جنگ جهانی دوم، استالین نفوذ تدریجی را در پهنه‌ی وسیع‌تری بکار گرفت.

سرهنگی از سازمان «کا.گ.ب» که خود از غرب عیب‌جویی می‌کرد، یک‌بار پرده از جلسه‌ای برداشت که در کرملین و به ریاست استالین برگزار شده بود. استالین در آنجا تصمیم گرفته بود تا با صدور اجازه برای مهاجرت سه میلیون نفر از یهودیان اتحاد جماهیر شوروی از شر آن‌ها خلاص شود، ولی وی دستور داده بود در بین آن سه میلیون تن می‌بایست دست‌کم بیست هزار نفر از مأموران «کا.گ.ب» وجود داشته باشند. او به ما گفت این سیاست ازآن‌پس ادامه یافته است.

اما در جنگ جهانی چهارم دمارانش معتقد است این افراد به جای عمل کردن به عنوان عاملان محض که صرفاً به جمع‌آوری اطلاعات مشغول‌اند، به مانورهای تخریب و نبرد تبدیل خواهند شد.

 

افراط‌گرایی مذهبی در جنگ جهانی چهارم

دمارانش در تحلیل خود نسبت به نقش مسلمین در بحبوحه جنگ جهانی چهارم چنین می‌گوید: «این بار همان دشمن در قالب جدیدی شکل می‌گیرد که دست‌پرورده‌ی جنگ جهانی چهارم و بسیار مهلک‌تر و سبب نومیدی بیشتر می‌شود. این بار دشمن ما مذهب است. اصول‌گرایان [به معنای کسانی که دارای نگاه به اصطلاح اصولی و بنیانی هستند] تا زمانی که یکی از اعضا مخالفشان زنده مانده باشند احساس آرامش نخواهند کرد. این مسئله در لبنان یعنی جایی که اصول‌گرایان مسلمان با مسیحیان درگیرند مصداق دارد. به علاوه ریشه وسیع‌تر و فزاینده درگیری‌های فوق در میدان‌های جنگ جهانی چهارم به گسترش خود ادامه خواهند داد. جنوب امروزه یک نوع از رهبران غیرمنطقی را می‌پروراند که ما قبلاً با آن‌ها سروکار نداشتیم. و در نهایت به نتیجه ایجاد تروریسم می‌رسند که ارزش بیشتری از سلاح شیمیایی برایشان دارد.

شما نمی‌توانید با یک عقیده به وسیله تانک و هواپیما مبارزه کنید. در این کار هوشمندانه، چیزی که من آن را نبوغ فعال نامیده‌ام، شما باید با هر عقیده‌ای به وسیله‌ی عقیده بجنگید. کلام در برابر کلام و دروغ در برابر دروغ.

امروزه ما در بسیاری از جبهه‌ها و علیه بسیاری از مخالفان در میدان یک جنگ فکری مشغول مبارزه هستیم،

ایران که توسط مذهب اسلام شیعی هدایت می‌شود درست در آسیب‌پذیرترین قسمت‌های مرز جنوبی شوروی واقع شده است. در نتیجه سال‌هاست کرملین این خطر را دریافت است و سعی در نزدیکی به حاکمان ایران داشته است. کرملین بیش از ما از روحانیون ایران می‌ترسد.

صف جناح دیگر در جنگ جهانی چهارم شرورترین نیروهای جنوب هستند. شرور به معنای خشن و آشوب‌طلب، چرا که هنگام ناامیدی محض هم به دنبال رهایی هستند. آن‌ها ملت‌هایی هستند که تحت حکومت رهبران مخالف ما هدایت می‌شوند. در کل آن کشورهای جنوبی فشارهایی  از قبیل عقاید مذهبی وجود دارد که ما هرگز در جنگ‌های اول دوم و سوم جهانی در مقابل دشمنانمان تجربه نکرده‌ایم.»

از این سطور می‌توان چنین برداشت کرد که نوع نگاه جبهه شمال برای تقابل با جنوب، مبتنی بر انهدام از درون این جبهه است؛ سازوکار این اقدام هم در بحث نفوذ که بیشتر آورده شده بود، مورد اشاره قرار گرفت.

 

ان‌شاءالله در شماره‌های آتی مقاله «پرده‌خوانی از حوادث پاریس» این بحث مشروح‌تر مطرح خواهد شد.

 


منبع:

جنگ جهانی چهارم، دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت (۱۳۷۲)؛ ترجمه سهیلا کیانتاژ

به این مطلب امتیاز دهید

Viewing all articles
Browse latest Browse all 270

Trending Articles